ققنوس

خلسه ام را دوست دارم.
سکوتم را
بی وزنی ام , بی وزنی مطلقم را
پروازم را,
سلولهایم رشد میکنند. رشد سلولها دردناک است.
استخوانهایم می شکنند و قلمه ای برای استخوان جدید نیست.
به خاکستر فکر میکنم و رویش از میان خاکستر.
اما شنیده ام ققنوس افسانه ای بیش نیست.
خاکستر شدن از من, باقی اش با افسانه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.