صورتی یا آبی؟

ما بچه رو ماهها قبل از اینکه بدنیا بیاد طبقه بندی جنسی میکنیم. ( من فکر میکنم جنسگونگی ترجمه جندر و جنسیت ترجمه سکس باشه. اگه اینطور نیست لطفا تصحیح کنید).
اطاق دختر صورتی خواهد شد. با پروانه و گل و بوته. شاید هم کالسکه سفید با اسب های باربی. شاید هم براش قلعه پرنسس درست کنیم. اونطوری که کارتونهای والت دیزنی یادمون دادن. دختر ما بدنیا نیومده یاد میگیره که بشینه تو کالسکه و منتظر اسب سوار سفیدی باشه. زیبای خفته کارش چی بود؟ زیبایی بود که خوابیده بود و مردی که اومد با بوسه ای بیدارش کرد. سیندرلا رو مردی از دست نامادری اش نجات داد و سفید برفی رو هم پرنسسی. ما بعد از اولین سونگرافی تا بیست و پنج سالگی دختر رو تو اطاقش بهش هدیه میدیم. دختری که پشت مردی ترک اسب سفید میشینه و مرد هست که اسب سرنوشت رو میرونه.
اطاق پسر آبی خواهد شد. شاید با عکس ماهی و آب. اما احتمال اینکه عکس ماشین و هواپیما و آمبولانس باشه بیشتره. براش جعبه وسایل مکانیکی میخریم. ماشین ها و کامیونهای بزرگ. پسر بچه ها عاشق ماشین بزرگن. تفنگ اسباب بازی. دوچرخه, ماشین کنترلی. جعبه شن.
پسر ما یاد میگیره که کنترل کنه. که قوی باشه. که کار کنه. که مکانیک باشه. که راننده باشه. که نون آور باشه . که گریه نکنه ( چرا که گریه مال دختراست).
این حرفها تکراریه. خیلی تکراری. اما واسه این میگم که این روزها بیشتر از هر وقت دیگه ای داره از والت دیزنی بدم میاد. واقعا برنامه ما برای بچه هامون این کارتونها هستن؟
من احتمال مادر شدنم خیلی کمه. خیلی کم. اما اگه درصدی هم قرار باشه روزی مادر بشم به شدت مخالفت خواهم کرد با باز شدن پای این کارتونهای مسخره.
ببینید. قرار نیست که بچه بره دانشگاه تا یاد بگیره زن و مرد رو مساوی ببینه و وظایف رو تقسیم نکنه. یه چیزهایی براش قبل تولد نهادینه میشن. این بچه تو خونه هست که میبنه مادر و پدرش چه میکنن. آخه پسری که یه بار عروسک رو بغل نکنه چطور میتونه حس پدری رو یه روز داشته باشه؟
بحث های زیادی هم هست که اصلا مگه قراره تعریف زن با مادر یکی باشه یا مرد با پدر؟ من این رو هم قبول دارم که اینها لزوما به هم ربطی ندارن. اما به قالب اصلی اجتماع نگاه کنیم. آخه دختری که از بچگی یاد نگیره که کار کردن وظیفه اون هم هست نه لزوما وظیفه مرد, چطور با چند سال دانشگاه رفتن میتونه این باور رو واقعا قبول کنه؟ یا مردی که از بچگی بدونه که لزوما ناجی زن نیست و قرار نیست همیشه اون اسب سرنوشت رو برونه.
مادری میگفت من این حرفها رو قبول ندارم. من صورتی میگیرم برای اینکه قشنگه. اگه کالسکه و عروسک میخرم برای دخترم برای این هست که خودش دوست داره و میخواد. خوب تو بهش یاد دادی که دوست داشته باشه. تو فکر میکنی صورتی قشنگه. خوب اگه قشنگه چرا برای پسرت نمیخری؟ ( یه مقدر از این حرص من البته به تنفرم از رنگ صورتی هم بر میگشت) . این قشنگ ها و زشت ها هم قرارداده . اگه کالسکه و عروسک میخری برای هر دو بخر. یا اگه ماشین و هواپیما میخری هم برای هردو. من باهاش اینطور حرف زدم. بهم گفت مادر نیستی و نمیفهمی. مادر دلش میخواد دخترش دختر باشه و پسرش پسر.
نمیفهمم. این حرف رو نمیفهمم. این مرزها اگه تو بچگی صورتی و آبی هستن بعدها تبدیل به دیوارهای گنده برای هردو طرف میشن.
به شدت حس میکنم این طبقه بندی جنسیتی – و نه نابرابری – و این مرزهای صورتی و آبی تو این کشور بیشتر از ایران هست. شاید هم با کودکی خودم مقایسه میکنم.
مگه رنگ سفید چه ایرادی داره؟
———————————————–
پی نوشت: مرجان این رو برام فرستاد. جالب بود. شما هم بخونید.
استاد: در کتابتان گفته اید همه یکسان اند و اگر مردان شمشیر زنند و زنان دوک نشین از آن روست آنان مشق شمشیر می کنند و اینان مشق دوک.نگفته اید ناشی از ذات خلقت!( فریاد می کند)درست است؟
شرزین: آری این ها همه از تمرین است.جلاد تمرین سر بریدن می کند و تیرانداز تمرین تیر اندازی.اگر دستی را ببندی بی هنر می ماند و این گناه آن دست نیست.گناه آن است که تمرین بستن کرده و شما بسیار تمرین می کنید تا کسی را اندیشه بر زبان نرسد.
طومار شیخ شرزین ، بهرام بیضایی ، انتشارات روشنگران ، چاپ ششم ، ۱۳۸۰
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.