خروس زری پیرن پری!

یادتونه؟
دنیایی داشتیم ها. هزار بار نوار رو میزدم عقب و از اول گوش میکردم. اما باز وقتی روباه خروس زری رو میگرفت تا دوستاش ( خدایا چی بود اسماشون؟) برن نجاتش بدن بغض میکردم یا میرفتم پشت بابا قایم میشدم. یه ظبط سیاه آیوا بود که بعدها قربانی کنجکاوی رها شد.
یه نوار قصه دیگه هم بود که دوتا کاست داشت اما من فقط کاست اولش رو داشتم. واسه همین هیچ وقت نفهمیدم آخر قصه چی شد. همون قصه معروف ” داشت … ( یادم نمیاد لامصب اسم یارو رو. عبدالعی؟ ) خان پسری…. پسر بی ادب و بی هنری….” چی شد بود آخر این قصه؟
چرا بچه ها الان این کارتونهای عج وجق ژاپنی رو از الدوز و کلاغها بیشتر دوست دارن؟ عروسک سخنگوش چی شد بالاخره؟
بغض کردم. صمد همیشه بغض میاره. حتی وقتی بچه بودم ….

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.