یادته؟
پارسال امروز بود. چقدر عصبی و خسته و درب و داغون بودیم. فشاری که همیشه رو دوش یه فامیل هست رو دوش من و تو بود. فقط هم تقصیر تنهایی نبود. وسواسی بودن من رو هم بذار روش. همیشه پیدا کردن بهترین و ارزونترین همه چی راحت نیست.
یادته؟
پارسال امروز بود. اون بدترین دعوای همه این چند ساله. تمام فشار اون چند ماه بد وقتی خودش رو نشون داد. فقط هم من نبودم. تو هم اونقدر عصبی بودی که سرم داد کشیدی. داد کشیدن توی که هرگز سابقه نداشت. اون هم تو اون روز. اما خوب فایده داشت. آروم شدم.
یادته؟
پارسال امروز بود. خوب تقصیر من چیه که هیچ وقت تو رو با کت و شلوار ندیده بودم؟ حالا فکر میکردم تو از من خیلی خوشگلتری و همه فقط به تو نگاه میکنن. فکر میکردم زشت ترین عروس دنیام. اون آرایشگر لعنتی هم که حرف گوش نمیکرد. میگفت کجای دنیا عروس بدون سایه چشم دیدی؟ اونقدر که گفتم کمتر . تو رو خدا کمتر. اون هم قهر کرد از اطاق رفت بیرون.
آخرش هم گفت که لطفا به کسی نگید من شما رو درست کردم.
یادته؟
پارسال امروز بود. نشستیم تو ماشین و تو مثل همیشه شروع کردی از تعریف کردن از من. که من دیگه طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه. که گفتم من نمیام. که من زشت شدم که اصلا تحمل جمع رو ندارم. و حرفم رو هم زدم که تو از من خیلی بهتری. من نمیام. تو هم مثلا رفتی من رو آروم کنی. که عروسی و همه فقط به تو نگاه میکنن و یه دفعه تو هم ریختی بهم. یادت اومد که چقدر داماد تنهایی هستی. که هیچکی اینجا نیست و مامان و بابات باید پشت تلفن برات گریه کنن.
نمیدونم چرا همه این ها باید تو همون فاصله آرایشگاه تا خونه اتفاق میفتاد. تازه وسط این جنگ و گریه ها باید به بهروز که هراز گاهی با دوربینش به ما میرسید لبخند میزدیم و دست تکون میدادیم. چه فیلمی بود .
یادته؟
شاید تو از عقد چیزی یادت باشه. اما من از تمام عقد و شام و مراسم فقط همون قهر و آشتی توی ماشین یادمه. فقط یادمه که اونقدر خوب بود که دیگه یادم نمونه کی خوشگل تره کی زشت تر. یادته تو اون هیر وبیری تو میگفتی من برم باز قورمه سبزی بگیرم ضایع هست؟ اصلا من و تو جنبه عروس و داماد شدن نداشتیم.
یادته؟
فردا صبحش عازم بودیم. بعد مراسم همه کادو ها رو آوردن ریختن تو خونمون. و این شد جک واقعی تمام زندگیمون که اول نشستیم کادوها رو باز کردیم. کی میتونست یه هفته طاقت بیاره ندونه چی براش آوردن؟ ولی خودمونیم اون چکه از همه بیشتر چسبید مگه نه؟ که بدونی خرج یه هفته کامل مسافرتت در اومده.
باورت میشه یه سال گذشت؟ چقدر این آرامش زندگی رو دوست دارم حالا. بعد از تمام اون بالا و پایین رفتن ها. درسته که غر زیاد میزنم و گله زیاد میکنم اما تو میدونی که اینها همه خارج خونه هست و من عاشق زندگی آرومم با تو ام.
دوستت دارم وحید دیوونه دیوونه. امروزمون مبارک.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.