دهم فوریه دوهزار و یازده

روز اعترافات سخت و ناگفتنی بود. حتی نمی‌توانستم با خودم کنار بیایم که باید اینها را بیاورم به روی واژه‌ها یا نه. صدای دریا به دادم رسید.
مرگ در ساحل موج می‌زد، صلیبی برای دختری که غرق شده بود، فوک‌های مرده مرده‌خوار شده، پرنده‌های دریایی خشک شده و صدفای سفید خالی.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.