مردی برای تمام فصول

message.jpg
سر نوشت یک: هانی جان نخوانند.
سرنوشت دو: هانی جان! اگر هم خواندید بدانید که منظور از مرد, مردهای زمینی هستند. شما ورای این حرفهایید.
سرنوشت سه: هانی جان! لطفا اگر هم خواندید به روی من نیاورید.
سرنوشت چهار: ببین هانی جان! همین هست دیگه. اوکی؟ خودت رو اذیت نکن پس.
سرنوشت پنج: ببینید دوستان عزیز. من در تمام جریان این که فیلم رقصنده با گرگ هست یا با گرگها میرقصد یا رقص با گرگها بودم. عزیزان ! اینها مهم نیست. اینها فقط بازی با کلماته. میشه دستور زبان سرخپوستی رو وارد این متن خیر سرمون عاشقانه نکنید؟ بابا جان. اسم این فیلم بود ” گرگ مرا خورد” , ” بیا بریم گرگم به هوا”, ” گرگی در لباس بره” یا هر چیز دیگه فرقی نداشت. ترا خدا یه ذره هم وقتی یه متن رو میخونید به عمق توجه کنید نه به کلمات. من میگم این مرد لختش خوشگله شما میگید اسم فیلم این نبود! باشه هرچی شما بگید. از دوست عزیزی هم که دستور ترجمه کلمات فاعلی و مفعولی سرخپوستی رو ایمیل کردند ممنون! من لوا- کوین کاستنر لخت دوست داشت- از شما تشکر کرد.
هشت نه سالم بود که ” رقص با گرگها” اومد بیرون. من هم مثل همه دیدمش. یه جوری بود. فکر میکردم زیادی مرده خوشگله. یادمه اون موقع ها فیلم ویدویش رو داشتیم. با کیفیت افتضاح. فیلم هم یه سه ساعتی بود. زیاد میدمش. هر وقت میخواستم گریه هم کنم بازهم این فیلم رو میذاشتم میدیدم. اون موقع ها فکر میکردم من چقدر سرخپوستها رو دوست دارم. فکر کردم بزرگ بشم میرم زبون سرخپوستی یاد میگیرم.
یه ذره که بزرگتر شدم, فکر کنم دوم سوم راهنمایی رودم که ” بادی گارد” رو دیدم. اون فیلم لعنتی رو که قاچاقی با ژاله هی مینشستیم میدیمش. من این مرد رو میخواستم. اصلا این مدلی هم نبود که مثل عکسهای پاولو مالدینی و فرانک ریکارد – ,که اون موقع آث میلان بازی میکرد, یا مثل عکسهای پسرهای برنامه ساعت خوش و سال خوش , یادتونه داوود اسدی و نصرلله رادش و رضا عطاران , عکساش رو بگیرم بزنم به دیوار اطاقم. یا برم مثل روزنامه های روبرتو باجو که کلکسیون درست کرده بودم ازش یا آلبومهای ابی برم فیلمها و بریده عکساش رو جمع کنم. ولی این مرد رو یه جور دیگه میخواستم.
یادمه سالهای دبیرستان بود که “رابین هود اومد. فیلم آشغالی بود اما ” هو کرز؟” این مرد, این مرد لعنتی توش بازی میکرد.
من خیره به صفحه تلوزیون نگاه میکردم و منتظر بودم یه جایی از فیلم این آدم بلوزش رو در بیاره. اصلا خود خودش بود که من رو به عشق کاراکتر ” مرد لخت” بین بچه ها معروف کرد. نمیدونم. شاید هم واسه این بود که اولین صحنه بوسه واقعی که دیدم وقتی بود که ویتنی هوستون رو تو ” بادی گارد” میبوسید. بعد هم تو تخت لخت شدن.
سالها گذشت. هی سنش بالا رفت و گوشه های چشمش چروک انداخت. اما هنوز واسه من مرز سکسیت ممکن برای یه مرد هست. یعنی فکر نمیکنم تو رویاهام کسی از این حد بالاتر بره. وقتی میشنوم کسی میگه براد پیت خوش تیپه یا میان ” سکسی ترین مرد زنده سال” رو انتخاب میکنن میخندم. اصلا این خیلی واضح هست که این مرد اینجاست. شما واسه چی بحث میکنید آخه؟ ( خودخواهم. مگه نه؟)
این دفعه آخری که ” رومر هز ایت” رو دیدم, فهمیدم که هیچی تغییر نکرده. هنوز این مرد همونه. سالها بود فیلمی ازش ندیده بودم. خودم رو زده بودم به بیخیالی. فیلم رو هم من نرفتم بگیرم. اما دیدمش و حس هنوز همون حس بود.
من نه بازی اش کاری دارم نه به فیلم نه به درجه بندی و نه به هیچ چیز دیگه. من هنوز مثل دوازده سالگی منتظرم یه جایی از فیلم بلوزش رو دربیاره. خدا لعنتت کنه. تو چرا پس پیر نمیشی مرد؟ آخه چطوره که تو روز به روز سکسی تر میشی؟
کوین کاستنر لعنتی دوست داشتنی من!
پی نوشت: دیشب دوباره ” رقص با گرگها” رو دیدم. دیدم همه دیالوگها رو حفظم. من عاشق اون صحنه اول فیلمم که با دست باز اسب سواری میکنه.

این نوشته در بلوط ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.