من این شبها وحشتناکطوری خواب میبینم. همه خوابها کابوس نیستند، اما عمیقند و خیلی واقعی. خودم در تمام آنها هستم و یک جوری که نمیدانم کلمهاش چیست عمیقاند. دارم خل میشوم.
من همیشه زیاد خواب میدیدم، اما الان یکی دو هفته است که ترسناک شده. یعنی امشب حتی حس کردم میترسم که بروم بخوابم، از ترس خواب. انگار خواب مرا با خود میبرد. دیشب از زور مستی بعد از مهمانی همانجا کف خانه میزبان ولو شدهبودیم و من هر بار که به زور خودم را بیدار کردم که از شر خواب خلاص شوم، احساس میکردم کسی از توی خواب مرا میکشد توی خودش. حتی یکبار از ترس لباس بندهای را که کنار من ولو شده بود گرفتم.
همهشان یادم نمیماند. شاید از امشب یک کاغذ و خودکاری بگذارم زیر بالشم که بنویسمشان. بعضیهایشان یادم مانده.
یک شب خواب دیدم دو تا اسب دارند در حیاط خلوت پشت خانه ایرانمان جفتگیری میکنند. اسبها قهوهای بودند و آلت اسب محترم اسب به چه بلندی و به چه قرمزی بیرون بود. کارشان که تمام شد، من رفتم ناف اسب ماده را بریدم. یعنی انگار جنین بود و نافش آویزان بود. اسب ماده میخندید.
یک بار خواب دیدم همراه کسی که میخواهد در مورد امکان استفاده از مرجانهای کف اقیانوس در فضای سبز شهری تحقیق کند، به یکی از جزایر هاوایی رفتهام که روی نقشه موجود نیست. بعد وقتی او کف اقیانوس به دنبال مرجان بود، من کفشهای بچه مدرسهایهایی را که برای بازدید علمی به جزیره آمده بودند و رفته بودند در مسجد نماز بخوانند میدزدم. خوب یادم است که یک جفت کفش دزدیدم و فرار کردم.
گفتم که خوابها عمیقند. امروز عصر چرت میزدم. با صدای تلفن که بیدار شدم بقیه خواب را یک طور دیگر دیدم.
نیمه اول اینطور بود که یک نفر ( فکر کنم آیتالله مجتهد شبستری) پشت سر همسر آیتالله خمینی گفته بود که این زن سر به هوااست یا همچین چیزی. بعد یک خبرنگار با این خدیجه خانم، که ماشالله انگار نه انگار که مرده، بلکه سر حال سر حال در راهروهای پشتی مجلس با یک چادر سیاه و مقنعه سفید داشت راه میرفت، در مورد این حرف مصاحبه کرده بود. خدیجه خانم هم نگذاشت نه برداشت گفت: حالا یک زری زده. شما جدی نگیرید. یعنی عین حرفش این بود. بعد هم یک چیزهای دیگری گفت که زیاد بود، اما چون یک جایش به خامنهای گفت خامنهای، بدون آقا و رهبر و آیتالله و فقط خامنهای خشک و خالی، من فکر کردم که الان است که جرس از خدیجه خانم یک قهرمان بسازد. یعنی این عین فکرم بود توی خواب.
بعد اینجا تلفن زنگ زد و من فقط صدایش را بریدم و دوباره خواب دیدم
اینبار من توی یک مزرعهطور جایی روی یک تختی، که سایبان مجللی هم داشت، خوابیده بودم که همین خدیجه خانم با یک خانمی که اهل شرق آسیا بود و انگلیسی نمیدانست و با خدیجه خانم هم به یک زبان دیگر حرف میزد، وارد باغ شدند و شروع کردند به توت فرنگی چیدن. فکر کنم زنعموی بابایم هم توی باغ بود. من هم داشتم یک کتاب بیربطی میخواندم و خوب یادم است که ناراحت بودم که چرا مزرعه اینترنت ندارد. یک جای خواب هم آن خانم آسیایی شروع به داد زدن سر من کرد و موبایلش را گرفت که به پلیس زنگ بزند که من از ترس خودم را بیدار کردم.
قشنگ خل شدم.
-
بایگانی
- جولای 2023
- ژوئن 2020
- می 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- سپتامبر 2019
- جولای 2019
- مارس 2019
- فوریه 2019
- ژانویه 2019
- نوامبر 2018
- اکتبر 2018
- سپتامبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- فوریه 2018
- ژانویه 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- می 2017
- آوریل 2017
- مارس 2017
- فوریه 2017
- ژانویه 2017
- دسامبر 2016
- نوامبر 2016
- اکتبر 2016
- سپتامبر 2016
- آگوست 2016
- جولای 2016
- ژوئن 2016
- می 2016
- آوریل 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- سپتامبر 2015
- آگوست 2015
- جولای 2015
- ژوئن 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- ژانویه 2015
- دسامبر 2014
- نوامبر 2014
- اکتبر 2014
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- آوریل 2014
- مارس 2014
- فوریه 2014
- ژانویه 2014
- دسامبر 2013
- نوامبر 2013
- اکتبر 2013
- سپتامبر 2013
- آگوست 2013
- جولای 2013
- ژوئن 2013
- می 2013
- آوریل 2013
- مارس 2013
- فوریه 2013
- ژانویه 2013
- دسامبر 2012
- نوامبر 2012
- اکتبر 2012
- سپتامبر 2012
- آگوست 2012
- جولای 2012
- ژوئن 2012
- می 2012
- آوریل 2012
- مارس 2012
- فوریه 2012
- ژانویه 2012
- دسامبر 2011
- نوامبر 2011
- اکتبر 2011
- سپتامبر 2011
- آگوست 2011
- جولای 2011
- ژوئن 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- مارس 2011
- فوریه 2011
- ژانویه 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- جولای 2010
- ژوئن 2010
- می 2010
- آوریل 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- دسامبر 2009
- نوامبر 2009
- اکتبر 2009
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
- آوریل 2009
- مارس 2009
- فوریه 2009
- ژانویه 2009
- دسامبر 2008
- نوامبر 2008
- اکتبر 2008
- سپتامبر 2008
- آگوست 2008
- جولای 2008
- ژوئن 2008
- می 2008
- آوریل 2008
- مارس 2008
- فوریه 2008
- ژانویه 2008
- دسامبر 2007
- نوامبر 2007
- اکتبر 2007
- سپتامبر 2007
- آگوست 2007
- جولای 2007
- ژوئن 2007
- می 2007
- آوریل 2007
- مارس 2007
- فوریه 2007
- ژانویه 2007
- دسامبر 2006
- نوامبر 2006
- اکتبر 2006
- سپتامبر 2006
- آگوست 2006
- جولای 2006
- ژوئن 2006
- می 2006
- آوریل 2006
- مارس 2006
-
اطلاعات