راستش من تا همین لحظه نمیدونستم که میخوام رای بدم یا نه. در خونهام رو باز کردهام که کسانی که میخوان رای بدن جا داشته باشند، اما خودم ناامیدتر از این بودم که برم رای بدم. اما این کمپین واقعا یه جون تازه داده به من. من تا حالا دوبار رفتم دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن. دفعه اول بهم گفتن روسری بذار، دفعه دوم نگفتن اما خودم گذاشتم ( و تمام مدت داشتم تو دلم بد و بیراه میگفتم که اینجا که سفارت نیست بگیم خاک ایرانه. چرا آخه باید من روسری بذارم). حالا میخوام فردا هم برم. میخوام روسری نذارم. شالگردن هم نندازم گردنم که بشه روسریاش کرد یا بگن حالا یه چیزی گردنش بود.
من سی و پنج سال پیش و موقع انقلاب اصلا بدنیا نیومده بودم. وقتی بدنیا اومدم که دیگه دیر شده بود و حجاب و خیلی چیزهای دیگه اجباری. اما خوندم که همون موقع هم زنان به اجباری شدن حجاب اعتراض کرده بودند. اما بهشون گفته بودند که حالا این خیلی مهمنیست. الان حفظ استقلال و انقلاب مهمتره. وقتی هنوز ایران بودم خودم هم فکر میکردم در مقایسه با بدبختیهای دیگهای که داریم حجاب واقعا مسئله نیست. اما بعد یه ذره بیشتر دنیا رو دیدم. فهمیدم حجاب مسئلهاش تحریک و شهوت و دین نیست، مسئلهاش کنترله. وقتی آدم اختیار لباسی رو که میخواد بپوشه رو نداشته باشه و این در وجودش نهادینه بشه که نمیتونه برای تنش، برای پوشش تنش تصمیم بگیره، خیلی از جاهای دیگه خودش عقب میکشه، خودش سانسور میکنه. راستش رو بگم، الان برای من موضوع حجاب و پوشش اجباری از اصل انتخابات،ا از انتخابات رئیس جمهور مهمتره.
ماها، یه سری از زنان ایرانی خارج کشور (شما بگو خارجنشین) که این مزیت رو داریم که اگه بدون روسری بریم سر حوزههامون حداکثر نمیذارن رای بدیم ولی سایه باطوم و وزرا و گشت ارشاد و بازداشگاه بالای سرمون نیست، تصمیم گرفتیم فردا بدون روسری بریم سر حوزههای رایگیری. هدف- حداقل من یکی- که نه شورشه نه ایجاد مزاحمت و دردسر برای کسی. من خیلی راحت فقط میخوام برم رای بدم. اما برام مهمه که وقتی حق انتخاب رئیس جمهور (حتی به صورت فقط ظاهری) رو دارم، حق انتخاب پوششم رو هم داشته باشم.
کمک کنید که این صفحه رو منتشر کنیم و با بقیه در خصوصش حرف بزنیم.
کمک کنید که این صفحه رو منتشر کنیم و با بقیه در خصوصش حرف بزنیم.