بایگانی دسته: بلوط

آن چیزی را همیشه فراری ام میکرد. حالا سرخودم آمده . یک پسیواگرسیو تمام وقت

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

و شما مردها چه میفهمید آن جدالهای زمان انتخاب بین ماتیک صورتی یا قرمز را. هربار میشود یک کتابش کرد. اینطور هم شروع میشود: تا همین لحظه فکر میکردم صورتی صورتی صورتی…قرمز مرا انتخاب کرد.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

اونقدری که تو این دوماه تبخال زدم تو دو سال گذشته نزده بودم.بند نمیشه لامصب

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

For the record only Driving n bloggin at @80mh Shall we?

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Am i a losers picker?

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

الان که بهش فکر میکنم یادم میاد که نوازشش هاش نوازش نبودند. شعر ناب بودن. شعر ناب. انگار ان وقتها نمیخواستم این ها را بشنوم. میترسیدم. که اعتراف کنم که میدانم در جهان هیچ کسی هیچ وقتی انقدری که تو … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه وقتایی تو هایی واسه یه کسایی مینویسم. بعد به خودم میگم که صوبر که شدم میذارمش اینجا. اما همیشه بعد تو صوبری دیگه دلم نمیخواد بدمش همه بخونن. خیلیه شخصیه. حیفه. جنده میشه بیاد اینجا. حتی اینجا براش جا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

انگار یه وقتایی اصلا مهم نیست که نیت حرف یا عمل طرف چی باشه. وقتی آدم خودش یه حس بد پیدا میکنه، فکر میکنه طرف داره خر میکنه یا سواستفاده، تمومه همه چی. اون چیزی که باعث شده این فکر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه جا هم مصاحبه گرفتم برای «ساقی‌گری»/ بارتندری. یعنی یک ساعت و نیم دیگه. پشت تلفن گفتم، بله بله. با نوشیدنی‌های معمول کاملا آشنا هستم و بلدم درست کنم. بقیه‌اش رو هم یاد می‌گیرم. گفتم بله. شراب‌ها رو هم می‌شناسم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

فکر می‌کنم لازم است یک نظمی به این زندگی در حال بیکاری‌ام بدهم. چقدر ممکن است که من هر روز ساعت پنج صبح بیدار شوم که پنج و نیم تا شش و نیم شنا کنم؟ (در هوای آزاد)؟ یک سالی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند