بایگانی دسته: بلوط

ده دوازده سالم بود که پدر و مادرم مرا می‌فرستادند کلاس سخن‌وری. بعد از اینکه چرا دختر سخن‌ورشان اینقدر حاضرجواب است شاکی بودند. حالا یکی از این عزیزان سابق زندگی آمده پیغام داده که شنیدم فلانی یک مدتی مهمان‌ات بود. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

“داد زدم نکن مجنون، نکن روانی، وسط کویر که نیستیم، این همه غذای خوب و دردسترس که روی زمین برایت ریخته، خب از همونها بخور که باقی می‌خورند، چی تو اون غذاست که داری خودت رو می‌کشی بخاطرش. سرش را … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

رادیو فردا یه گزارش نوشته در مورد زوال دنیای وبلاگ ها- که خوبم نوشته و درسته- منتها گفته که وبلاگا الان در دنیای آیتونز و ام پی تری و و فور و این صحبتها، مثل صفحه گرامافون میمونن. خیلی هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

حرف سریال شد بگم من هنوز از خلسه زیبای “ترو دیتکتیو” در نیومده بودم که اسیر “گیم اف ترونز” شدم و سه فصل رو چهارشبه دیدم. الان هم یه مصاحبه خوندم کارگردانش گفت تو فصل تازه منتظر هیجانات عظیم باشید. … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه باری هم گفته بود که موقعیت ما موقعیت “تد” و “رابین” تو این سریال “هو ای مت یور مام” هست. میخوام بدونم بعد از قسمت آخر، نظرش چیه! نتیجه اخلاقی اینه که صبر کنید سریال تموم شه، بعد مثال … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

یه روزایی هم هست که آدم و کار و بار و غم و عشق و درد و ول میکنه میاد المو اسکور واسه خودش زیر آفتاب لخت میکنه و میره و بالا و فکر میکنه که چه خوشبخته. چه جایی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

در فاصله دو ودکا چقدر اتفاقات میتونه بیافته….

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

از سر کار تازه رسیده‌ام. تازه که نه. یک ساعت پیش. نوبت کود دادن به گل‌ها بود. عصرها که می‌رسم خانه با گل‌ها و سبزی ها حرف می‌زنم. از دست بادمجان‌ها عصبانی‌ام که جوانه نمی‌کنند. شمعدانی‌ها گرفته اند. میخک قرمز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

از دیشب وزن ثانیه ه شدن اندازه وزن کامیون. از اون هیجده چرخ گنده ها. با بار اضافی

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

امشب صدای قورباغهه اینقدر نزدیکه که مطمئنم تو خونه یه جایی قائم شده.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند