نمیدونم اینکه امروز گوگل، نست رو خرید ترسناکه تره یا من که رفتم اینو خریدم بستم به خودم. گوگل قراره از راه جریانات هوای گرم وارد خونهها بشه (حالا به طور غیر مستقیم از طریق کامپیوتر بخاری و کولر) اینا هم قراره بفهمن من تو روز چیکارا میکنم و کی میخوابم و چی میخورم. به نظر خودم که یه سری اطلاعات دیگه رو هم میگیرن که ما نمیفهمیم. نبض رو، کی جیش میکنیم، کی سکس میکنیم، کی مااچ میکنیم…اگر هم الان نفهمن، سه سال دیگه میفهمن.
دارم تجسم میکنم که چند سال دیگه چطور میشه. (اون زمانهای تلفنهای سبز شماره گیر دار رو یادتونه؟ نوار کاست رو چی؟ با خودکار رو کاغذ نوشتن رو چطور؟) به قول مجری ان پی آر، وقتی میخواهید از خونه برید بیرون، از تو یه سوراخی صدا در میاد که یادته فکر کرده بودی فلان آبجو رو بخری (طبعا فلان آبجو داره به گوگل پول میده) داری بر میگردی خونه بخرش. یا اینکه صدا در میاد میگه، اگه دستمال کاغذی توالت مارک بیسار رو یادت نره بخری، اینقدر مجبور نیستی با تکههای کوچیک آخر کونت رو پاک کنی که نجاست بهت بمونه. یا مثلا وسط مااچ و بوسه یه دفعه یه چیزی از جلو چشمت رد میشه تبلیغ یه آدامسه که آرزو میکنی الان دهنت بود. بعد دفعه بعد داری میریری بیرون صداش در میاد. یا اینکه اگه من هر روز اونقدری که باید ورزش کنم نکنم، شبها یه چیزی از تو بالشم بهم لگد میزنه! چه میدونم. لابد میشه دیگه. خواب رو هم که دیگه رد خور نداره، میتونن بخونن. (مطالعه خواب چند سالی هست که خیلی پیشرفت کرده، هنوز علم جدیدیه ولی خیلی داره روش کار میشه. الان در مراحل آمیپی کنترل خواب هستند، اما فردا دیدید بیدار شدیم سه نفر کت بسته ایستادن جلومون که دیشب خواب انفجار دیدی. خاورمیانهای هم که هستی!) یعنی قشنگ فیلم تخیلی میشه. من شخصا حاضرم در زمان ماتریس زندگی کنم، اگه اینا حاضر باشن احساسات منو هم برنامهریزی کنن.
(آدم میتونه بخاری کامپیوتری نداشته باشه، میتونه از اینا نخره به دستش نبنده، میتونه فقط پول نقد استفاده کنه که کردیتکارتها اطلاعاتشو پیدا نکنن، حتی میتونه بگه من اصلا کامپیوتر نمیخوام، ایمیل نمیخوام، اینترنت نمیخوام. من تلفن هم نمیخوام که ان اس ای نفهمه من چی میگم. نامه هم فکر کنم دو سه سال دیگه اصلا منقرض بشه. اینجا شروع کردند ادارههای پست رو هی میبندن. بیکارن. آدم باید همه اونایی رو که دوسشون داره رو بذاره تو شیشه دور خودش نگهداشته باشه. نذاره هیچکی بره، یا اینکه از دلتنگی بمیره.