دلم میخواست بگه نرو. یا بگه پس برو و برگرد. یا همراهم بیاد. پرسید برمیگردی اینجا. گفتم نه. میرم خونه خودم دیگه. گفت همراهم بیاد، گفتم نه چه کاریه. قیافهام میدونم یه جوری بود که معلوم بود دارم دروغ میگم. میدونم فهمید. اما هاج و واج بود. من که آدم تعارفی نیستم. هیچ وقت نیستم که اون بتونه حدس بزنه من الان چی میخوام. اما من اگه میخواستم بمونم، اگه میخواستم بیاد، بیخود کردم گه گفتم نه! باید میگفتم که دوست دارم بیایی با هم بریم و برگردیم. بگم بیا تو ماشین بخواب. یا هرچی…اما وقتی میگم نه. نمیخواد، دیگه حق ندارم ناراحت بشم که چرا نیومد.
این تمرین امسال منه. روز دهم ژانویه به رزولوشن سال ۲۰۱۴ رسیدم. حرف دلتو بزن. پاش هم واستا. اگه نزدی هم بیخود توقع نداشته باش خودتو لوس نکن. بیخود میکنی ناراحت بشی. زنیکه عوضی.