هر چیزی را که من میخواهم بنویسم، آیدا زودتر مینویسد و خیلی بهتر مینویسد. از امروز من همیشه صبر میکنم ببینم اگر آیدا حرف مرا نزد، آنوقت مینویسم.
به نظرم دست بردارید از تحلیل مدام آدمها، از دسته بندی، از اینکه عصر فلان چیز سرآمده. من و شما و ده تا آدم دوربرمان نماینده یک عصروجنبش نیستیم. اینکه از ما ده نفر که همزمان شروع کردیم به وبلاگ نوشتن الان دونفرمان مینویسیم دلیل براین نیست عصر وبلاگ به سرآمده. کلی وبلاگ جدید نوشته میشود، و خب شما شاید خسته شدید از نوشتن، شاید همسرتان دوست نداشت بنویسید و شما حوصله همسررا به وبلاگ ارجحیت دادید، شاید حرفتان تمام شد، شاید کارتان زیاد شده، شاید دنبال دوست دختر میگشتید از خلال نوشتن که یافت شد و خب نمینویسید. این دیگر این همه منبر و مانیفست و تحلیل ندارد. یک جنشی در غرب سمت ما خیلی مد است بنام برگشت به گذشته، یعنی الان هرکی مرغ خودش را داشته باشد خب آدم باحالتری است، هرکس نوارکاست گوش بدهد عمیقتر است انگار. یک جور مخالفت با “مین استریم” در همه زمینهها. از نظر من اشکالی ندارد که آدمها صابون مراغه را به داو ترجیح بدهند ولی گاهی بد نیست ببینند که همین آدمهای مخالف با “مین استریم”هم انقدر زیاد شدهاند که خودشان یک مین استریمی شدهاند برای خودشان. استریم مخالفان با مین استریم.