مثلا تصمیم گرفته بودم تو این ماه هر روز یک ساعت شنا کنم. ساعت هشت شبه و من هنوز سر کارم. نه تنها این، که تصمیم داشتم دیگه از امروز قهوه هم نخورم بلکه یه کم آروم شم. تا ساعت پنج عصر صبر کردم، آخرش رفتم یه دونه از این بی کافیئنها رو خریدم. معتاد داغون عوضی بدبخت که به خودت هم قول میدی نمیتونی نگه داری. نکبت.
* صبح هم بیدار شدم ساعت شش گفتم برم شنا، زدم تو سر خودم باز خوابیدم.