بایگانی سالانه: 2015

Instagram

روزی شاهزاده ای (یحتمل سوار بر اسب/یا مازاراتی) از سرزمینی دور خواهد آمد و به من خواهد گفت بیا اولین قرارمان را روی تاب بگذاریم نه توی بار. آنروز من خواهم دانست که دیگه هپیلی اور افتر و اینا…

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

-به جان تو وقت ندارم! -بابا کاری نداره. یه مدت میری تو یه غاری چیزی، علف و قارچ توپ بهت میرسونم، بشین یه چیزایی بنویس. گوگل کن، کاپی پیست. کپی رایتش هم با خودمه. (از خلال چانه زنی با خدا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

سرنوشت هایی برای خوانده شدن!

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

در اولین فرصت که در زندگی‌ام غری غیر از بی‌خانمانی، مریضی لورکا، تصادف، بی‌کاری، و ..پیدا شود (اصلا هر غر دیگری غیر از این غرهای تکراری) پیدا شود، یک چیزی می‌نویسم. فعلا که حالم از خودم بهم می‌خورد. اما اینهم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Instagram

در یکی از افسانه های خانوادی ما آمده است که روزی دو خواهر مشغول تماشای تلوزیون بودند که چند قوی سپید زیبا بر صفحه تلوزیون ظاهر شدند. یکی از دو خواهر چشم های درشت زیبایش را تنگ کرد و با … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

گاهی به آسمان نگاه کن! (همین بود دیگه؟) #pinolehome

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Moment of madness-3.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Nothing, absolutely nothing, can bring me joy like seeing these guys starting their short lives. Call me sentimental, and i proudly take it when it comes to plants.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

Vegtables are sexy #pinolehome

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند

Instagram

#lorkazand is practicing for the next American Idol audition.

منتشرشده در عکس | برچسب‌شده | دیدگاه‌ها برای Instagram بسته هستند