بایگانی سالانه: 2012

نهم ژانویه دو هزار و یازده

شازده کوچولو چی شد راستی عاقبتش؟ برگشت یا موند؟ ادامه تحصیل داد؟ گرین کارت گرفت؟ برگشت اخترک؟ زن و بچه داره؟ دوس دختر دوس پسر چی؟ طلاق گرفته یا نه هنوز؟ ول بیوترین می‌خوره یا سلکسا یا زاناکس؟ بالاخره عکس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نهم ژانویه دو هزار و یازده بسته هستند

هشتم ژانویه دو هزار و دوازده

i woke up this morning felt like a whore. i text this sentence to four friends: ” I feel like a whore.” Here are the answers: ۱٫ Good!! ۲٫ Yeahh. Good. ۳٫ Right On! ۴٫ You are my girl! اینجاست … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هشتم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

هفتم ژانویه دوهزار و دوازده

رها راست می‌گفت. با همه این تفاصیل یه چیزی رفته زیر پوستم که قشنگه و نمی‌تونم قایمش کنم. این وقتاست که این طور زیبا زن بودن رو می‌پرستم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای هفتم ژانویه دوهزار و دوازده بسته هستند

ششم ژانویه دو هزار و دوازده

فکر می‌کنم شاید دیگه اصلا امکان برقراری رابطه با کسی رو نداشته باشم. یه جوری تصورش هم تو کتم نمی‌ره انگار. دوران اینکه یکی بپرستت تمام شده، واسه حرف‌های عادی و سکس هم همیشه یه سری آدم هستند دور و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ششم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

پنجم زانویه دو هزار و دوازده

آن وسط‌ها یک دفعه من زد به سرم که فروغ بخوانم. نصفه شب بود. بقیه خواب بودند. من شروع کردم بلند بلند «فتح باغ» را خواندن. این شعر عین زندگی است. عین زندگی من است. بعد یک دفعه گفتم. فکر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای پنجم زانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

چهارم ژانویه دو هزار و دوازده

خوب یا بدش مهم نیست. اصلا خوب و بد هم نداره اما وقت نتونی طرف رو ببوسی، عمیق و طولانی، «عشق‌بازی» در کار نیست اسمش رفع نیاز جنسیه. مثل وقتی گرسنه‌ هستی و نه کالری مهمه نه کیفیت لذتش هم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای چهارم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

سوم ژانویه دو هزار و یازده

Does it go away if I get to know you? Does it all because of you being a total stranger to me? Are we getting board the moment we find each other predictable? Isn’t it all because of the challenge … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سوم ژانویه دو هزار و یازده بسته هستند

دوم ژانویه دوهزار و دوازده

My therapist asked me once, what do i want from “Him”. I said I don’t know. i just want to be around him. Them she, my therapist, asked me to define this “being around thing”! “tell me what do you … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای دوم ژانویه دوهزار و دوازده بسته هستند

یکم ژانویه دو هزار و دوازده

“Perhaps because the origins of a certain kind of love lie in an impulse to escape ourselves and our weaknesses by an alliance with the beautiful and the noble. But if the loved one loves us back, we are forced … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یکم ژانویه دو هزار و دوازده بسته هستند

سی و یکم دسامبر دو هزار و یازده

I lighted my joint and then boom! it was over, it was zero.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای سی و یکم دسامبر دو هزار و یازده بسته هستند