بایگانی سالانه: 2012

نوشتن هیچ‌وقت علامت خوبی نیست نوشتن ترسناکه. خیلی ترسناکه.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

Panic attack and I smile: yes please. put the report on my desk by 4. Panic attack Hey, when my tea is gonna be ready Panic attack Hi, this is bla bla, can i make an appointment? yes he is … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

I had two heart attacks, an abortion, did crack… while I was pregnant. Other than that, I’m fine.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

You mean she would rather imagine herself relating to an absent person than build relationships with those around her

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

From Santa Barbara

منو هوایی کردی که ملوک؛ ———– الان دیدم لوا چهار ماهه که رفته. رها رو یادم نمیاد کی رفت. انگار خیلی وقت پیش. تصویر رفتنش هنوز تو ذهنمه ولی. تو گولیتا بیچ نشسته بودیم با پگاه و داشتیم ازش خداحافظی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای From Santa Barbara بسته هستند

MD

ولى فک کنید یکی همه عمر خودشو همه فک کنن که مشکل روانی داره بعد معلوم شه جریان یه اتفاق فیزیکی تو مغزش بوده که میتونسته با یه عمل درست بشه. همه تو همون مراحل اول بهشون داروهای مسکن و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای MD بسته هستند

Cafe Tryst

امروز فهمیدم خوشحالم اومدم دى سى. بماند که دوباره بى خانمام شدم، اما دیگه وقتش بود جا عوض کنم. وقتى هم وقتش شد که تازه شده بود بیست دقیقه همه اش.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای Cafe Tryst بسته هستند

رنگ و تو و آفتاب

دلم واسه این دختره با اون جوراباى لنگه به لنگه اش تنگ شده. سه هفته دیگه پس کى میاد که از اینا بپوشه سوار طیاره بشه بره جاى آفتاب دار؟ آفتاب و تو دار!

منتشرشده در عکس | دیدگاه‌ها برای رنگ و تو و آفتاب بسته هستند

تسلیم

من دیگه عاشق نمیشم تلخه اما واقعیته وقتی ترس یه چیزی رو می‌کشه، دیگه تمومه هرچی پیش بیاد دیگه اسمش عشق نیست.

منتشرشده در بلوط, عکس | دیدگاه‌ها برای تسلیم بسته هستند

توهین

وسط دعوا، مرتیکه برگشته مى گه خانوم چشماتونو واسه من گرد نکنید! عوضى! همین شکلیه! گردشو ندیدى تازه!

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای توهین بسته هستند