بایگانی ماهیانه: نوامبر 2008

واسه دوستم

یه بخشی هم برمی‌گرده به این‌که ما مثلا دوتا آدم بزرگیم قاطی دنیای ادم بزرگ‌ها با همه نفهمی‌های اون‌ها تو دنیای خاکستریشون. مجبوریم اونجوری که اون ها میخوان لباس بپوشیم، حرف بزنیم ، غذا بخوریم، بخندیم، گریه کنیم و هزارتا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای واسه دوستم بسته هستند

و در زندگی لحظاتی است که باید تمام قد روبروی طرف ایستاد و یکی از جملات زیر را با لبخند بیان کرد: – ایا شما کدام یکی از قسمت‌های پیاز هستید؟ سرش؟ تهش؟ یا اصلا کجایش؟ – چقدر قیافه شما … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند