بایگانی سالانه: 2006

یه تبریک مخصوص به یه آدم مخصوص تر

من هفت سالم بود که تو سرو کله ات پیدا شد. مثل منا نشد که اسمت رو تو تاکسی بذارم. مامان گفت نیما. من تو دلم فکر کردم نیما و منا میشن شبیه هم و سر من بیکلاه میمونه. دیگه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای یه تبریک مخصوص به یه آدم مخصوص تر بسته هستند

نی نی از کجا میاد.

به قول استاد نگارشمون یه سری از تجربه ها یونیورسال هست. به گفته اون هرجای دنیا وقتی تو زمستون یه دفعه از سرما میری تو کلاس گرم بعد از چند لحظه آب دماغت راه میافته و وای به حال وقتی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای نی نی از کجا میاد. بسته هستند

من بیگناهم!!

ببینید . من امروز صبح اومدم سر کار ( الان تقریبا ساعت نه و نیم صبح هست). اینقدر کار داشتم و دارم که قصد وبلاگیدن هم نداشتم. چیزی هم نداشتم که بنویسم در موردش. یه چهار تا تلفن زدم و … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای من بیگناهم!! بسته هستند

کلاس ماه آگست تموم شد و مال سپتامبر از هفته بعد شروع میشه. اون خانم مانگ تو یه نانوایی تو قسمت بسته بندی کار گرفت. اون آقای مکزیکی تو مغازه “همه چی یه دلار” مشغول شد. اون آقا پسر اکراینی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ابرو میندازی بالا بالا…

من غلط بکنم. من بیجا بکنم. من….. من اگه همچی ابرویی بردارم. بابا دمت گرم جمهوری اسلامی. تو خودت یه پا که خوبه , هزارپا سانفرانسیسکویی.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ابرو میندازی بالا بالا… بسته هستند

سه روز تعطیلی خوبی بود. فکر نمیکردم اینهمه کار کنم. دستمال بستیم سرمون و مثل دوتا بچه خوب خونه رو جمع و جور کردیم. آخ که چقدر خونه تمیز میچسبه. ظرفهای شسته. گاز تمیز. میز و مبل دستمال کشیده. تختی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

ما و برایانا کوچولو

بریانا یه دختر خانوم خوشگل و تپلی هشت ساله هست که دو هفته پیش رفته کلاس سوم ابتدایی. برایانا میدونه که بدن اون و پسرها باهم فرق داره. میدونه که قسمتهای تو بدن پسرها هست- که مامانش وقتی پنج سالش … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای ما و برایانا کوچولو بسته هستند

دیروز بعد از نوشتن اون مطلب خیلی اذیت شدم. نوشتنش اونقدی اذیتم نکرد که فکر کردن به درست بودن یا نبودن بیانش اذیتم کرد. اما به یه چیزی اعتقاد دارم اونم اینکه حسی که اومد و فکر کردی باید بنویسی, … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

مبارک باشه نارنجی پوشها. مبارک باشه.

مبارک باشه. و ما همچنان با ادعای کوروش و منشور حقوق بشرش بمونیم و پز زنهایی رو که با پول خودشون میرن فضا (و ما دلمون میخواد اونها رو به ناف تمدن هزار ساله ببندیم ) رو بدیم و ادعا … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای مبارک باشه نارنجی پوشها. مبارک باشه. بسته هستند

وقتی از ” جنده ” حرف میزنیم از چه حرف میزنیم.

یک سوال نسبتا ساده: چرا وقتی از جنده ها حرف می زنیم نگاهمان جنسیست؟ فاحشه ها زنند همیشه و هرزه ها دختران لوند با چهار تار موی بیرون و کمی رنگ و لعاب صورت؟ «هرزه مرد» نداریم؟ کسی که به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای وقتی از ” جنده ” حرف میزنیم از چه حرف میزنیم. بسته هستند