تو این دو سال خیلی تلاش کردم هویت من با هویت آرت توگدر یکی نشه. یعنی مردم منو میبینن یاد چریتی نیافتن. سوشال مدیا رو «خیلی» قاطی نکردم مثلا. هیچ فاندریزنگ عمومی رو تو سوشال مدیای خودم اعلام نکردم و اقداماتی مزبوحانه دیگری از این دست. ما متاسفانه فکر کنم باید تسلیم بشم. جمعهای تازه ای رو که میرم و با آدمهای تازه که حرف میزنم، «تقریبا» همه به خاطر نت ورکینگ کاری هست و خب بنابر طبیعتش باید درموردش حرف بزنم.
بین دوستانم هم طبعا همه میخواهند بدانند کار چطور پیش میرود یا خبرها را دیدهاند و من مجبور میشوم حرف بزنم باز در مورد کار. یکی هم که تازه شنیده باشد میخواهد بداند کار چیست. و واقعیتش من هم میدانم که کار نویی هست و چرا باید برای بقیه جالب باشد. (که این خوب است خیلی) اما خب….باز من مجبورم در مورد کارم حرف بزنم.
در زمانهای وبلاگ نویسی همه رفیقهایم را منع کرده بودم که با من در مورد چیزی که تو وبلاگم نوشتم حرف بزنن. فکر کنم باید این منع را در مورد کار هم دوباره انجام دهم و یک منع دیگر بگذارم.