اکتبر ۱۴
شنبه بود اما یک جلسه داشتم با سهی. دعوتش کردم برای هیت مدیره. یه ذره حرف زدیم در مورد وظایف و کارها و انتظارات. بالاخره تونستم بدون رودربایستی- البته اونم با یه عالمه اهم اهم- بگم که کار زیاده و باید کسی باشه که بتونه بخشی از کارها رو به عهده بگیره. سهی چون خودش تو سیستم کارهای با پناهندههاست از مشکلات و نارسایی کارهای این سازمانها خبر داره و این میتونه کمک بزرگی باشه برای بهینه کردن کار.
حالا بیشتر باید در مورش شرح وظایف باهم حرف بزنیم.
قرار گذاشتیم که دو هفته بعد یک پینک نیک برای بچهها- ی خانواده افغان که سهی باهاشون کار میکنه- برگزار کنیم. کتابخونی، نقاشی روی صورت، و یه سری کارهای این مدلی با ناهار.
در مورد وضعیت این سری پناهندههای افغان اینجا- که با سازمانی که سهی باهاشون کار میکنه- در ارتباطن به طور مفصل باید توضیح بدم.
—
به مخترعان بستنی و سیب زمینی سرخکرده باید جایزه نوبل خوشحالکردن بشریت رو اهدا میکردند. دنیا بدون بستنی و سیب زمینی سرخکرده از اینی که هست مزخرفتر میبود.