آدمی هستم که میدانم آشپزیام خوب است و دستپختم هم. خیلی هم خوب است. برای همین خیلی دوست دارم یا بهتر بگویم کاملا لذت میبرم برای کسانی که دوستشان دارم غذا بپزم. وقتی به من میگویند غذایت عالی شده از ته قلبم خوشحال میشوم و به آنها میگویم که حرفشان خوشحالم میکند. تعارف هم نمیکنم که لطف دارید و نه بابا اینطورام نیست. خیلی هم اینطورهاست.
الان با گوجههای باغچه، که دیگر جانشان تمام شده، اما همچنان عطرشان عالیاست، یک پیاز قرمز، سه حبه سیر و سه ساقه رزماری، یک سس ماکارونی درست کردم که مادر بگرید. مشکل این است که اینها را در خانه داشتم، پاستا را نه!