این نوشته رو چند وقته گذاشتم رو درفت، حالا شب سال نویی زده به سرم منتشرش کنم. نه ادیت شده نه دوباره خوانی. شرمنده.
****
یه چندسالی هست که خیلی مد شده همه به آمریکا بد و بیراه بگن. به مردم چاقش، به دولتش، به مدل خیابونها، ماشینها، زندگی مردم، به فروشگاههای زنجیرهای، به مراکز خرید عظیم، اصلا کلا به مظهر استعمار و استکبار و این صحبتها. تو اروپا- و تنها بین دوستان ایرانی که من باهاشون نشست و برخاست داشتم- این قضیه خیلی پررنگتره. مد هم هست که هیچکی نباید آمریکا رو دوست داشته باشه، چون تاریخ و فرهنگ نداره و مردمش چیزی نمیفهمن و فقط میخورن و قهوه خوب توش پیدا نمیشه و همه چی مصنوعیهست و آدم حسابیهاش خودشونو میچسبونن به اروپا و از آمریکا فرار میکنن.
خدایش یه جاهایی من اصلا میترسم جلوی دوستان اروپاییام بگم این مملکت رو دوست دارم. تحقیر شدم که میگم. خب حالا میخوام یه ذره قلم فرسایی کنم در مدح این کشوری که یه ده سالی هست توش هستم و بماند که هنوز خیلی از ایالتهاشو ندیدم. یه ذره هم اینور و اونور بقیه جاهای دنیا رو دیدم. میخوام بگم که چرا اینجا رو دوست دارم.
اینجا قدمت اروپا رو نداره. گرمای خیابونهای تهران یا بیروت رو هم نداره. فرهنگ مصرفگرایی غوغا میکنه. مراکز خرید شبیه هم آدم رو دیوانه میکنه. آدم گمه بین بزرگراهها و ماشینها. یه ایالتهایی ساعتها باید رانندگی کنی که به یه پمپ بنزین برسی. مردم خیلی از جاهای دیگه دنیا رو نمیشناسن. بعضی از جاها، مردم خیلی مذهبیاند. میان دم در خونهات که تبلیغت کنن. خیلی از ایالتها هنوز قانون اعدام هست. شکاف بین سیاه و سفید هست، مشکل نژاد هنوز حل نشده و یه عالمه عیب و ایراد دیگه. اینا رو داشته باشید.
اولا من میخوام بدونم اینایی که اصلا آمریکا رو ندیدند (یا هر جای دیگه رو) چطور میتونن در موردش نظر بدن. شب سال نوی میلادی این رفیق عزیز دل من اصرار داشت که تجمع تو رم خیلی با روحتر و جالبتر از تجمع ملت تو میدون تایمز نیویورک هست. تعداد آدمها هم بیشتره. بهش گفتم آخه تو بودی اونجا که اینو میگی. میگه نه، اما خب رم باید جالبتر باشه و یه عالمه دلیل میاره. حرف منو هم که سال قبلش تایمز بودم رو هم قبول نداره که میگم یه میلیون آدم اونجاست! این دوستمون هنوز آمریکا رو ندیده بود. (چاکریم). بعد هم این مملکت پنجاه و دوتا ایالت داره با پنجاه و دو جور (اگه نه بیشتر) فرهنگ و قانون متفاوت. آمریکای کالیفرنیایی (تا جایی که من دیدم) خیلی با آمریکای واشنگتن دی سی، با آمریکای ماساچوستی، با آمریکای مینهسوتایی، با آمریکای نوادایی فرق داره. ما در مورد کجا داریم نظر میدیم؟ چطور میشه ماساچوست رو با نیومکزیکو مثلا، یا لوییزیانا مقایسه کرد که اصلا نه شباهت آب و هوایی به هم دارند، نه تقسم جمعیت یکسان دارند، نه تاریخ یکجور. لااقل اگه نظر میدید بگید که کجاها رو دیدید. انشالله که هالیوود مد نظرتون نیست. چون اگه برنامههای هوس وایف آف فلانجا و کاردشیان و شوهای روزانه اینجا رو سمبل زندگی روزانه آمریکا بدونید مثل اینه که شاه آف سانست هم سمبل همه ایرانیهای اینجا باشه یا فلان سریال درپیتی سمبل زندگی ایرانی.
من مردم اینجا رو دوست دارم. مردم اینجا مهربونن. این رو که میگم البته یک کلیگوییه اما من با توجه به کلیتی که دیدم دارم میگم. خیلیها میگن مردم اینجا مصنوعی لبخند میزنن. اما من ترجیح میدم لبخند مصنوعی ببینم تا هیچی. روز منو میسازن این لبخندها که بماند به نظر من مصنوعی نیست. من الان دیگه ناخوداگاه چشمم تو چشم هر کسی تو خیابون میافته لبخند میزنم. یه باری تو فلورانس از کنار یک خانواده گمشده رد شدم. آقاهه به انگلیسی گفت میتونی کمکمون کنی. به انگلیسی آمریکایی. بعد که یه ذره حرف زدیم گفت از اینکه لبخند زدی فکر کردم شاید از آمریکا اومده باشی. ملت بقیه جاها هم میزنند. نمیگم که ملت همه جا اخم میکنند. اما من اینو دوست دارم. ملت کمک میکنند. یه باری مامان و بابام همون اوایل رفته بودند بانک مامانم با زبون بی زبونی گفت که ببخشید ما انگلیسی بلد نیستیم. خانومه هم تو بانک بهش گفت خب منم فارسی بلد نیستم. یه عالمه مثال اینطوری من دارم که بزنم. به نظرم ملت از همه جا اینجا جمعاند و مردم به این تنوع عادت کردند. پلیس اینجا حداقل با من خوب بوده. میدونم با خیلیها نبوده. اما من از دیدن پلیس احساس امنیت میکنم. شده که آدرس بلد نبودم منو رسونده. شده که گریه کرده باشم موقع رانندگی منو اسکورت کرده باشن تا خونه. پلیسهای جاهای دیگه هم اینطورند؟ چه بهتر. پلیسهای نژاد پرست و کتک بزن هم زیاد داره آمریکا؟ البته که داره. همه جا داره.
من اینجا حس شهروند درجه دو بودن رو نکردم. واقعا نکردم. (حتما کسانی بودند که این حس رو داشتند. دقت کنید که من دارم از تجربیات خودم میگم). شده که حرص خورده باشم چرا اینا فرهنگهای دیگه رو نمیفهمن و کاشکی یه ذره رسانههاشون شعور بیشتر داشتند. این رو هم بگم که جامعه دور و بر من اغلب جامعه دانشگاهی بوده یا افراد موفق و جوان در کار و تحصیل. اما کار کردم با گروههای دیگه. شاید جامعه آماری من درست نباشه، اما در برخوردهای روزانه حداقل آدمهای دیگه رو دیدم. من اینجا نه اونطور که تو بیروت متلک شنیدم باهام برخورد شد، نه کسی منو از رستوران بیرون کرد (یه جا تو آسیا) یا اینکه به شدت باهام بدرفتاری شد سر زبون ندونستن (یه جا تو اروپا). من اینجا کلا به مردم اعتماد دارم مگر اینکه خلافش ثابت بشه. جاهای دیگه هم همینطوره. چه عالی. اینجا دزد و جیببر و کلاه بردار و متجاوز پیدا نمیشه؟ البته که میشه. اما به نظر من در مقایسه با جمعیت سیصد و خوردهای میلیونی به حساب نمیان/ من خوششانس بودم که آدم خوب بیشتر دیدم.
من جادههای بینهایت آمریکا رو دوست دارم. اینجا میتونم تا ابد رانندگی کنم. من طبیعت بینظیر این مملکت رو، که اندازه پنجاه و دوتا کشور مختلف تنوع داره رو دوست دارم. به نظرم شعور مردم در خصوص طبیعت و تمیزی و نگهداری از منابع ملیشون بالاست. آمریکا منابع کشورهای دیگه رو غارت کرده؟ البته که کرده. البته که از جاهای د یگه چوب و نفت وارد میکنه که سرپا بیاسته و طبیعت خودش رو نگه داشته باشه. اما من طبیعتش رو دوست دارم. راستش علم به این مسایل باعث نشده من از طبیعت بینظیر اینجا بدم بیاد یا لذت نبرم.
بعد هم به نظر من آدم نمیتونه با یک مسافرت یکی دو ماه به یه جا ( حالا یکی دو هفته که بماند) نظر بده در خصوص همه مردم و کشور و فرهنگ یک کشور که تازه آمریکا یک کشور هم نیست. من الان خودم رو ایرانی- آمریکایی در نظر میگیرم. فکر میکنم زندگی در اینجا برای پدر و مادرم بهتر از هر جای دیگه جهان هست. البته که دلم میخواد بیرون از آمریکا سفر و زندگی کنم. البته که دوست دارم جهای دیگه رو ببینم. البته که از کافههای جاهای دیگه جهان خیلی بیشتر از کافههای زنجیرهای آمریکا لذت میبرم. البته که هیچی پیادهروی روی سنگفرشهای قدیمی خیلی از کشورهای دیگه جهان نمیشه، اما برای اینکه از یه جا تعریف کنیم و علاقهمون رو به یه مکان نشون بدیم، لازم نداریم بزنیم تو سر یه جای دیگه.
اینو هم بگم که اگه دنبال یه چیزی باشید پیداش میکنید. اگه دنبال کافه کنج و محلی هستید، اگه دلتون میوه محلی میخواد، اگه لباس دست دوم بخواهید، اگه مغازههای تک بخواهید، اگه دنبال آدمهای خل و دیوانه باشید که مدل زندگیشون رو دوست دارید، اونا همه جا پیدا میشن. نه لزوما تو اینترنت. تو رم من یه سری مغازه دست دوم فروشی پیدا کردم که دوستم که سی و شش ساله اونجاست، ازشون خبر نداشت. یه ذره هم خودتون رو تکون بدید برید قاطی مردم شید و بگردید تو خیابونها. باور کنید غیر از مرکز خرید و آدمهای چاق و ساندویچهای چرب و قهوههای بدمزه، آمریکا خیلی خوبیهای دیگه داره. رم رو نمیشه با هیچی مقایسه کرد، پاریس یه چیز دیگه است، هیچ جا پراگ نمیشه، خوبیهای وین رو هیچ جای دیگه نداره، خب از این طرف هیچ جا سانفرانسیسکو نمیشه. هیچ جا نیویورک نمیشه. بوستون یه شهر تکه، جاز لوییزیانا در همه جای دنیا رقیب نداره. طبعیت یوتا و وایمین یه چیزی ورای تصوره، گراند کانیون دهن آدم رو به زمین میچسبونه. کوههای راکی هم به قشنگی (به نظر من خیلی قشنگتر)از آلپ هستند. خب اینا رو هم ببینید بابا!
***حالا هی از رم گفتم، رضا میاد میگه اخه این رسمشه ما که اینقدر بهت خوبی کردیم. این سفر تازهتر بود نکتههاش یادم مونده بود بگم، بعد هم تازه رضا! هیچجا خدایش اون شکلات ویسکیهای رم رو نداره. ما هم تا کم خم هستیم واسه ایتالیا و کفشهاش.