آره. تیز شدم. تلخ و تیز. کلا بیروح
من له نمیکنم. من فقط دارم میگم اینا رو در نظر بگیر
جای زخم خالی رو در نظر بگیر
بدون که این لامصبی که جلوت خواهد بود یه ادم کلا بی روح شده با یه گارد بسیار بسیار بلند و عریض. یه چی تو مایه های خندق پیامبر
اما
—-
اما
اما دوست دارم که ببینمت. باهات حرف بزنم. یعنی من حرف نزنم تو حرف بزنی. اگه بخوای
کله خری کنیم حتی
اما میترسم. —
من جای غریبی از زندگی امم. هیچ وقت اینقدر سرد و بی روح و تیز نبودم. هیچ وقت
هیچ حس مهربونی توی من نمونده
همه چی رفته
—–
همه چی رفته
نمیتونم گول بزنم خودمو و تو رو
میخوام بتونی با هام حرف بزنی
اینو میخوام
اما من حتی دلداری دادن از یادم رفته. من اینقدر این چند وقت سرم بلا اومده که دیگه حتی نمیتونم مهربونی کنم. اونم من خر مهربون. یادم رفته. با اره برقی افتادم به جون خودم و همه.
و این تو نیستی و سابقه ما و تاریخ ما نیست
—
من سرد شدم
— من دور خودم دیوار کشیدم
اینا استعاره هم حتی نیست. من دیوار رو میبینم.
من دیگه با هیچکی حرف هم نمیزنم. حتی با — همه چی تمام شده.
نه که دوسشون نداشته باشم یا تو رو دوستت نداشته باشم
این وضع بدیه
—-
یکی رو سرد
نمیتونم و نمیخوام و اگه بخوام هم حتی انرژی نقش بازی کردن رو ندارم. جای ایستادن من نسبت به روح تو نیست.
اصلا من دیگه روحی ندارم. تعطیل کردم. من نمیخوام توهم داشته باشی
نمیدونم بغل یه آدم آهنی چقدر به دردت میخور
و میخوام بدونی که نوشتن این حرفا چقدر سخته
من نیستم.