تنهامون با هم به طرز غریبی سینکان. همهچیز میتونه ساعتها و ساعتها مطبوع باقی بمونه. همهچیز برای من مطبوعه. برای اون نه اما. معتقده رفتار من توی رختخواب خیلی وقتها مردانهست. معتقده گاهی حتا رفتارم برخورندهست. میگه به مردها صرفن به چشم ابزار جنسی نگاه میکنم و لذتمو که بردم پرتشون میکنم کنار. من اما وقتی دچار مالتیپل ارگاسم میشم، اونقدر لذتم عمیقه که دلم میخواد با همون لذت مدتی به حال خودم باشم. در اون لحظه دلم بوسه و معاشقهی دوباره نمیخواد. به یه زمانِ شخصی احتیاج دارم. اون اما این رو به حساب خودخواهی من میذاره. من از لحاظ فیزیکی احتیاج به استراحت دارم، اون اما اینو نشانهی بیتوجهی من به خودش میدونه.
+
*شاید یک روز یک کتاب هم نوشتیم در این خصوص و اسمش را هم گذاشتیم «چرا باید زنهای “بکن، در رو” را پرستید».