بایگانی دسته: بلوط

در این سال‌ها پخش شده‌ام بین شهر‌ها و ایالت‌ها. هر جا رفتم و خانه زندگی ساختم (چون دوست دارم هر جا که می‌روم زندگی کنم و خانه داشته باشم) موقع رفتن، وسایلش پخش شد بین دوستانی که آنجا می‌ساختم. آمدم … ادامه‌ی خواندن→

در ضمن این اتفاقات خوب و هیجان انگیز توی هواپیما فقط مال فیلم‌هاست. (یا مال فرست کلاس‌ها). کنار ما هرکی نشسته، ننشسته خوابیده. دلم کوله پشتی می‌خواد نه چمدون.

دنیا جای مزخرفیه وقتی تلاش می‌کنم تصورت نکنم.

California twice in a month? somebody got lucky  

آیا شما زندگی‌تان معنادار است؟ آیا اصلا زندگی باید معنا داشته باشد؟ آیا در اهمیت معنای زندگی اغراق نشده‌است؟ معنای زندگی شما چیست؟ کار؟ بچه؟ عشق؟ اصلا برای چه زنده هستید؟ البته به من ربطی ندارد.

یک متخصص پرواز از فرش به عرش و بالعکس به فروش می‌ر‌سد. به قول فرنگی‌ها  از ایز!

پسره نره خر سی ساله (رفیقمه ها) مامانش بهش از ایران زنگ میزنه، ساعت پنج صبح ایران، که نگرانت بودم تو بارون راه میرفتی چند ساعت پیش سرما نخورده باشی! ببینید! در دنیای امروز ما با این چنین مردهایی طرف … ادامه‌ی خواندن→

از دفتر رفتم بیرون که ناهار بخورم. کتم رو در آوردم که زیرش یک پیراهن تابستانه‌ای تنم بود. یک آقای خیلی متشخص کت و شلواری (دقیقا همون شکلی که آدم‌ها در واشنگتن دی‌سی باید به نظر برسند) از کنارم رد … ادامه‌ی خواندن→

سر رای دادن زیاد فحش خوردم. تو فیس بوک زیاد و یه سری ایمیل خصوصی. سر رای دادن- که ظاهرا به معنای آری به نظام جمهوری اسلامی به حساب می‌آد- به یک طرف سر رای دادن بی‌حجاب هم به احمدی‌نژادیسم … ادامه‌ی خواندن→

انتخابات روز جمعه بود و الان که دارم اینا رو می‌نویسم عصر یک‌شنبه است. از صبح جمعه یه جور بدی «بیش‌فعال» -همون هایپر- هستم و هرکاری می‌کنم آروم نمی‌شم. یه ذره راستش نگران شدم. تشنگی مدام هم هست. فشار خون … ادامه‌ی خواندن→