بایگانی ماهیانه: فوریه 2010

عادت به باج دادن نداشتم، اما دارم عادت می‌کنم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

کوه صبر بود. چه بر سرش آوردم من امشب؟

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

8:10 PM

«خیلی وقتا به روی خودم نمیارم و نمی فهمم و درگیرم و می ترسم و لذت می برم و جلوب دلمو می گیرم و باز ادامه می دم»

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای 8:10 PM بسته هستند

من عادت به دیلیت ندارم. اما از این همه چس ناله خودم عقم گرفته. پست قبلی دیلیت است. اصلا وقتی آدم خوابش می‌آید، نباید پست هوا کند. الان می‌روم میشکاس. ناسلامتی امروزٍ پارسال بود.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

حالا دیگه جاده نیست. بی‌صدا هق هق می‌کنم.

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

.ای تو روحت استاد که برامون روزنه مورد عنایت قرار نگرفته باقی نذاشتی با این کارت

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

قصه‌های من و میزم- یک

چند روزه دوباره کار می‌‌کنم. از توی خونه. خوبی کار آنلاین بیشتر از هرچیزی اینه که آدم هرجای جهان باشه می‌تونه کارش رو بزنه بغلش و ببره. ببینم این یه مدت چقدر از این موهبت استفاده خواهم کرد. البته ساعت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای قصه‌های من و میزم- یک بسته هستند

روابط عاشقانه‌ام هم شده مثل آشپزی‌ام. همون اول نمک و فلفل و زردچوبه و دارچین و بقیه مخلفات رو می زنم بهش. بعد هم یا اونقدر همش می‌زنم که کل دیگ ازهم بپاشه یا اینقدر بهش سر نمی‌زنم که بوی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

توی راه برگشت رفتم خرید خونه. با دقت تمام سعی‌ کردم «چیز»های رنگی بخرم. سه رنگ فلفل دلمه‌ای مثلا و دو رنگ سیب و دو رنگ نون. من آدمی‌ام که هر سه ثانیه در یخچال رو باز می‌کنم. دیدم خوشحالم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند

نصفه شبه. از خواب بیدار شدم و نمی‌تونم دیگه بخوابم. خونه یکی از دانشجوهای اینجام. دختره تاتر می‌خونه با زیرشاخه‌ مطالعات زنان. سه بار هم گفت داره روی چه موضوعی کار می‌کنه. یادم نمونده. بیدار شدم و دیدم دلم مثل … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بلوط | دیدگاه‌ها برای بسته هستند